أیاکتابهای أسمانی قبلی تحریف شده است

 آرى قرآن کتاب آسمانى است و در آن تحریفى صورت نگرفته است .
. اما در کتاب‏هاى مقدس یهودیان
و مسیحیان (عهد عتیق و عهد جدید) تحریف صورت گرفته است. این سخن هم از متون اسلامى، آیات و روایات تأیید مى‏شود و هم با نگاه به واقعیت و جداى از منظر آیات و روایات.
قرآن مى‏گوید: یهودیان به تحریف رو آودند، (1) و واقعیت چنین است.
یهودیان و مسیحبان معتقدند که تورات توسط حضرت موسى(ع) نوشته شده، در حالى که تورات موجود گویاى این مطلب است که بعد از درگذشت حضرت موسى(ع) و توسط دیگران نوشته شده است. به عنوان نمونه در توراث آمده است: «پس موسى بنده خدا در آن جا به سرزمین موآب برحسب قول خداوند مرد، و او را در سرزمین موآب در مقابل بیت فعور در دره دفن کردند و احدى قبر او را تا به امروز نمى‏داند. چون موسى وفات یافت 120 سال داشت و...»(2)
خواننده با خواندن جملات فوق به خوبى پى مى‏برد که تورات را دیگران بعد از مرگ حضرت موسى نوشته‏اند.
نیز در عهد جدید و انجیل از وجود تعارض در مضامین آن‏ها، هم چنین از این که در مورد زندگى حضرت عیسى نوشته شده، فهمیده مى‏شود که این کتاب همان کتاب انجیل آسمانى نیست.
اما قرآن: آیات و روایات مى‏گویند: قرآن تحریف‏ناپذیر است. اینک به صورت گذرا برخى از آن‏ها را بیان مى‏کنیم.
1 - وعده‏هاى صریح الهى مبنى برحفظ و مصونیت قرآن، یعنى خداوند از پیش خواسته و وعده داده است که این کتاب را از تحریف حفظ خواهد کرد. (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون)(3)
2 - باطل نشدنى قرآن: مطالب و محتواى قرآن همیشه بر حق است و باطل نمى‏شود؛ یعنى تحریف نمى‏گردد (و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل...)(4)
3 - ضمانت الهى براى جمع آورى قرآن: خداوند وعده داده و تضمین کرده است که قرآن را جمع کند و به عنوان کتاب هدایت نگهدارد. (ان علینا جمعه و قرآنه) (5)
4 - حدیث ثقلین: پیامبر(ص) در حدیث ثقلین وجوب تمسک به قرآن و اهل بیت را بیان کرد. اگر قرآن تحریف شده باشد، نمى‏شود به آن تمسک کرد. امر به تمسک دلیل بر تحریف ناپذیرى قرآن است.
5 - احادیث عرضه حدیث بر قرآن: روایات زیادى وارد شده است که روایات را بر قرآن عرضه بدارید. قرآن معیار شناخت احادیث است. اگر قرآن تحریف‏ناپذیر نباشد، جایى براى عرضه حدیث بر قرآن باقى نمى‏ماند.
افزون بر این‏ها و صرف نظر از آیات و روایات مى‏گوییم: واقعیت این است که قرآن بدون کوچک‏ترین تحریفى در بین ما موجود است.
امروزه در مجموعه‏هاى هنرى و فرهنگى و آثار باستانى قرآن هایى موجود است که نگارش آن‏ها به بیش از هزار سال مى‏رسد، و همه نسخه‏هاى موجود قرآن از آغاز تاکنون بدون هیچ تحریف و کاستى و یا زیادتى موجود است. این خود بهترین دلیل بر تحریف ناپذیرى قرآن است.
هم چنین برخى از جریانات تاریخى که در تاریخ ثبت و ضبط شده، تأییدى بر عدم تحریف قرآن مى‏باشد. در زمان پیامبر، هر آیه‏اى که بر پیامبر نازل مى‏شد، پیامبر در اسرع وقت آن را براى مردم تلاوت مى‏کرد. غیر از پیامبر بر دو گروه بودند که قرآن را حفظ مى‏کردند: یکى حافظان وحى و دیگرى کاتبان وحى. در هر دو گروه تعداد بسیارى وجود داشتند که جاى هرگونه تحریف و یا جابه‏جایى کلمات و عبارات، و اضافه و کم نمودن را سد مى‏کردند. خواندن آیات توسط پیامبر براى مسلمانان گاهى آن قدر با عجله بود که خداوند خطاب به پیامبر فرمود که تا قبل از تمام شدن وحى، آن را براى مردم نخوان، زیرا ما قرآن را جمع مى‏کنیم و آن را حفظ مى‏نماییم.

1 - نساء (4) آیه 46.
2 - کتاب مقدس، عهد عتیق، سفر تشبه، فصل 33.
3 - حجر (15) آیه 9.
4 - فصلت (41) آیه 41.
5 - قیامت (75) آیه 19.

چرا امامان(ع) کنیز داشتند؟

جواب : در عرف آن زمان که به ناچار در جنگ اسیر می گرفتند و اسیران را به صورت کنیز و غلام در خدمت نیروهای پیروز می گذاشتندغلامان و کنیزان به عنوان خدمت‌گزاران نیروهای فاتح بودند و البته بهرة جنسی از کنیزان را نیز روا می شمردند.

اسلام بهترین برنامه را در مورد رهایی اسیران به اجرا در آورد. آزادی بی چون وچرای آنان باعث تقویت کفر و قرار گرفتن دوبارة آنان در صف گمراهی می شد؛ اسارت دائمی نیز به مصلحت آنان نبود.

اسلام گفت: مدتی به عنوان اسیر در خانه های مسلمانان باشند تا از نزدیک آداب و اخلاق اسلامی را بیاموزند و پذیرای حق و هدایت گردند و سپس آزاد شوند. اسلام برای این دورة انتقالی یک سری مقررات را وضع کرد که با توجه به آن مرد می‌تواند همانند همسر خویش با کنیز رابطه برقرار کند.

در عرف آن زمان، مردان افزون بر بهره بردن از همسران قانونی، از کنیزان بهره می‌بردند. در زندگی امامان نیز این امر وجود دارد و اشکالی ندارد.

برخی از امامان(ع) به علت وجود خفقان و شرایط سخت حتی یک همسر دائم اختیار نکردند و به بهرة مشروع از کنیزان اکتفا نمودند، مانند امام هادی و عسکری(ع).
برخی دیگر غلامان و کنیزان متعدد می خریدند، چند ماهی در خانه نگه می داشتند و آنان را به آداب اسلامی خوب تربیت می کردند و بعد در راه خدا آزاد می کردند. این حرکت نه با هدف کامجویی از کنیزان،‌ بلکه با هدف مقدس الهی و به عنوان یک روش تربیتی، انجام می شد. امامان غلامان و کنیزان را می خریدند تا بعد از یک دورة آموزشی آنان را از قید اسارت آزاد سازند.

در زندگانی امام چهارم(ع) این موضوع به روشنی دیده می‌شود. امام در هر شب از ماه رمضان یک یا چند برده آزاد می کرد، و در آخر ماه رمضان به تعداد کل شب های ماه رمضان آزاد می‌کرد و می گفت: «دوست دارم خداوند ببیند که من در دنیا بردگان خود را آزاد می کنم تا بلکه مرا در روز رستاخیز از آتش دوزخ آزاد سازد».

امام سجاد(ع) هیچ کنیز یا غلامی را بیش از یک سال نگه نمی داشت. همه را در شب عید فطر آزاد می‌کرد. حضرت با هر مناسبتی برده ای را آزاد می‌کرد. این یکی از کارهای مستمر حضرت بود که کنیزان و غلامان را بخرد و مدّتی به تعلیم و تربیت آنان بپردازد و سپس در راه خدا آزاد کند. مورخان نوشته اند: در مدینه گروه عظیمی از بندگان و کنیزان آزاد شده بودند که توسط امام سجاد (ع) رهایی یافته بودند

اهداف و برنامه های دیگری نیز می‌تواند دراین مسئله وجود داشته باشد که نیاز به تحقیقات گسترده تر دارد.

فلسفة تعدد ازدواج پیامبر(ص) را توضیح دهید.

   جواب: در آغاز بیان دو نکته ضروری است.

اوّل: نگاهی کوتاه به فرهنگ ازدواج در جزیره العرب در زمان پیامبر(ص):

 

1ـ عرب های جاهلی نسبت به دختر،‌ بلکه جنس زن بی علاقه بودند، چون در محیطی که دائم مردم با هم به جنگ و خونریزی مشغول بودند و هر کس هر چه قدر که می توانست، به دیگران ظلم روا می داشت، خوف داشتند که در جنگ،‌ دختران اسیر شوند و باعث ننگ آن طایفه گردند، نیز به جهت وضع بد اقتصادی و این که دختران به فحشا رو آورند و ... به دختر علاقه ای نداشتند، بلکه دختر داری را ضد ارزش می شمردند و به زنده به گور کردن دختران رو آوردند.

2ـ چون جنگ و خونریزی در آن محیط امری متداول بود، و عرب جاهلی با اندک بهانه ای یک دیگر را می کشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعیتی بود و نسبت زنان به مردان افزایش چشمگیری پیدا می‌کرد (چون مردان به جنگ اقدام می کردند، نه زنان و کشته‌ها از مردان بود) که گزینة «چند زن داشتن» را برای رهایی از مشکل عدم تعادل جمعیتی پذیرفتند. این مشکل در اکثر نقاط از جمله در ایران هم وجود داشت، لیکن در عربستان بیشتر بود.

3ـ در آن وضع ناگوار اقتصادی، زن گرفتن از یک خانواده و قبیله نوعی کمک به آنان محسوب می شد، به همین جهت مشرکان قریش به دامادهای پیامبر(ص) فشار وارد می کردند که دختران پیامبر(ص) را طلاق دهند و بر مشکلات پیامبر افزوده بشود.

4ـ در محیطی که نا امنی و جنگ و خونریزی آسایش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهم ترین عامل بازدارندة از جنگ به شمار می آمد.

5ـ در آن وضع زن بیوه اگر شوهر نمی کرد، خوشایند نبود، بلکه زشت شمرده می‌شد. به مجرد آن که شوهر می مرد، یا از وی طلاق می گرفت و عدّه وفات یا طلاق سپری می شد، شوهری دیگر گزینش می شد، مانند «اسماء بنت عمیس» که اوّل همسر جعفر بن ابی طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبکر در آمد و بعد از درگذشت ابوبکر همسر امام علی(ع) شد. این شیوه در آن فرهنگ متداول بود.

نکتة دوم: نگاهی گذرا به ازدواج پیامبر(ص).

1ـ پیامبر(ص) در 25 سالگی با حضرت خدیجه که چهل سالش بود و قبلاً یک یا دوبار شوهر کرده بود و با مرگ شوهر بیوه شده بود، ازدواج نمود، و به مدت بیست و پنج یا بیست و هشت سال با وی زندگی کرد و همسر دیگری نگرفت.

2ـ همة‌ همسران پیامبر(جز عایشه) بیوه بودند. آنان پیش از آن که به همسری پیامبر(ص) در آیند، یک یا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و یا شهادت شوهر و انقضای عدّه به عقد پیامبر(ص) در آمدند.

3ـ عمدة‌ ازدواج های پیامبر(ص) در شرایط سخت و دشوار جنگی صورت گرفته بود، مانند شکست مسلمانان در جنگ اُحد که وضع مسلمانان بسیار ناراحت کننده بود.

4ـ پیامبر(ص) از قبایل مهم عرب مانند تیم، عدی، بنی امیه، نیز یهودیان مدینه همسر انتخاب کرد، ولی از قبایل انصار زن نگرفت.

دقت در این امور به ما می فهماند که ازدواج های پیامبر نه در پی ارضای خواهش‌های نفسانی، بلکه در جهت اهداف عالی بود که ذیلاً بیان می‌شود.

بی شک پیامبر در ازدواج های متعدد دنبال خوشگذرانی ها نبود، چون:

اوّلاً: اگر چنین بود، می بایست در سنین جوانی به این امر مبادرت می کرد، نه در سنین پیری و آن هم در شرایط سخت و دشوار.

ثانیاً: اگر شهوت انگیز بود، می بایست جهت گیری هایش در گزینش همسر، این ادعا را اثبات کند. حضرت دنبال زنان زیبا و جذّاب از جهت امور جنسی و جوانی نبود، حتی به خواستگاری برخی از زنان مانند «ام سلمه» رفت و او تعجب نمود دراین سن و سال که کسی حاضر نمی شود با او ازدواج کند، چرا پیامبر دنبال زنان جوان نمی رود و به خواستگاری او کسی را فرستاده است.

ثالثاً: آنانی که با انگیزة کامیابی جنسی به ازدواج های متعدد رو می آورند،‌ ماهیت زندگی آنان به گونه ای دیگر است. آنان به زرق و برق ظاهری زندگی، لباس و زینت زنان و رفاه و خوشگذرانی رو می آورند؛ درحالی که سیره و زندگی پیامبر اسلام(ص) خلاف این را نشان می‌دهد. پیامبر(ص) در برابر خواست همسران خویش در مورد زرق و برق زندگی، آنان را مخیّر کرد که یا همین ساده زیستی را برگزینند و به عنوان همسر پیامبر باقی بمانند و یا از حضرت طلاق بگیرند و بروند دنبال زرق و برق زندگی.

علامة طباطبایی در این باره می نویسد: داستان تعدّد زوجات پیامبر(ص) را نمی توان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن که برنامه ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن‌دوستی آن حضرت دارد.[25]

رابعاً: دو تن از زنان پیامبر(ص) کنیز بودند. اگر هدف پیامبر از ازدواج لذت بردن از آنان بود،‌این دو چون که کنیز بودند، بدون ازدواج، پیامبر(ص) می توانست از آنان بهره مند شود. با این تحلیل ازدواج بی فایده بود.

بنابراین اهداف و حکمت های ازدواج پیامبر(ص) را می بایست در اهداف بلند و ارزشی جستجو نمود که مهم ترین آن بدین شرح است:

1ـ هدف سیاسی ـ تبلیغی:

یکی از اهداف ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی تبلیغی بود؛ یعنی با ازدواج موقعیتش در بین قبایل مستحکم گردد و بر نفوذ سیاسی واجتماعیش افزوده شود و از این راه برای رشد و گسترش اسلام استفاده نماید.

حضرت به خاطر دست یابی بر موقعیت های بهتر اجتماعی وسیاسی، در تبلیغ دین خدا و استحکام آن و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنی‌های آنان وحفظ سیاست داخلی وایجاد زمینة مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب، به برخی ازدواج ها رو آورد.

در راستای این اهداف پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگِ «تیم»، با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ «عدی»، با ام‌حبیبه دختر ابوسفیان از قبیلة نامدار بنی‌امیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی‌اسرائیل پیوند زناشویی برقرار نمود. ازدواج مهم ترین پیوند و میثاق اجتماعی است، به ویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود به جا می گذارد.

در آن محیطی که جنگ و خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلکه به تعبیر «ابن‌خلدون» جنگ و خونریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود،[3 بهترین عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پیوند زناشویی بود. به همین جهت پیامبر(ص) با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر(ص) دشمن بودند، مانند بنی امیه و بنی اسرائیل،‌ ازدواج نمود. امّا با قبایل انصار که از سوی آنان هیچ خطری احساس نمی شد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنی نداشتند، ازدواج نکرد.

«گیورگیو» نویسندة مسیحی می نویسد: محمد(ص) ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان وسایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و ام‌حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه شد.[ 4]

2ـ هدف تربیتی: پیامبر(ص) حمایت از محرومان و واماندگان را جزء آیین نجات بخش خویش قرار داد. قرآن مردم را به حمایت از واماندگان ومحرومان و ایتام فرا می خواند. پیامبر(ص) در مناسبت های مختلف مردم را به این کارخداپسندانه تشویق نمود، و در عمل برای مردان بیچاره و وامانده در کنار مسجد «صفه» را بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سکنی داد.

این حمایت عملی و صفه نشینی مربوط به مردان بود، اما دربارة زنان با توجه به موقعیت آنان، این گونه راه حل برای رهایی آنان از مشکلات پسندیده نبود، بلکه رسول خدا(ص) برای زنان راه حل دیگری را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داری که بازتاب شرایط اجتماعی بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشویق نمود که زنان بی سرپرست و یتیم دار را به تناسب حالشان، با پیوند زناشویی به خانه های خویش راه بدهند، تا آنان و یتیمانشان از رنج بی سرپرستی و تنهایی و فقر مالی و عقده های روانی رهایی یابند؛ و خود نیز در عمل به این کار تن داد تا مسلمانان در عمل تشویق شوند و در مسیر رفع محرومیت واماندگان قدم بردارند.

پیامبر(ص) با زنان بیوه ازدواج نمود و آنان را به همراه فرزندان یتیمشان به خانة خویش راه داد،‌ تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشکلات گام برداشته باشد و هم الگوی خوبی برای مردم در این امر باشد.

3ـ هدف رهایی کنیزان:

اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله در جهت آزادی اسیران گام برداشت. رسول خدا(ص) از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران بهره جست که ازدواج از جملة آن‌ها است. جویریه و صفیه کنیز بودند. پیامبر(ص) این دو را آزاد کرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدین وسیله به مسلمانان بیاموزد که می‌شود با کنیز ازدواج نمود. اوّل او را آزاد نمود و سپس شریک زندگی قرار داد. در ازدواج پیامبر با جویریه بسیاری از کنیزان آزاد شدند. توضیح این که: جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا(ص) قرار گرفت. حضرت وی را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود. کار حضرت برای یارانش الگوی خوبی شد و تمامی اسیران غزوه بنی مصطلق که حدود دویست تن بودند،‌ آزاد شدند.

«گیورگیو» دانشمند مسیحی می نویسد: محمد با جویریه ازدواج کرد. یارانش این عمل را نپسندیدند و آن را با تعجب می نگریستند. فردای آن روز کم کم اسیران خود را آزاد کردند، چون که نمی توانستند بپذیرند که بستگان همسر پیامبر(ص) بردة آنان باشند.[ 5]

4ـ نجات زن و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن بستگان مشرک و کافر:

برخی از زنانی که مسلمان شده بودند و به جهت مرگ، شهادت و یا ارتداد شوهر، بی سرپرست می شدند و زندگی بر آنان بسیار مشکل بود و در وضع بسیار اشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه، دختر ابوسفیان که همراه شوهرش به حبشه هجرت کرد و در آن جا بی سرپرست شد. نه می توانست در آن جا بماند و نه به مکه نزد پدرش برگردد.

پیامبر(ص) وقتی که از مشکل وی با خبر شد، پیکی برای نجاشی پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا ام حبیبه را به عقد پیامبر در آورد. این ازدواج باعث شد که وی از بی سرپرستی نجات پیدا کند و به دامن بستگان مشرک خویش نغلتد.

5ـ‌ طرد سنت غلط و جاهلی:

در اسلام «پسرخوانده» حکم پسر واقعی را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد مَحْرَم نیست. در حالی که در جاهلیت احکام پسر واقعی را بر پسر خوانده سرایت می دادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام این حکم را باطل نمود.[ 6] پیامبر(ص) به دستور خدا با «زینت بنت حجش» که همسر مطلقه زیدبن حارثه، پسرخواندة پیامبر بود، ازدواج نمود، تا حکم جاهلی را در عمل باطل کند و مردم پذیرای نقض حکم جاهلی باشند.[7]

اگر این ازدواج صورت نمی گرفت، ممکن بود زیدبن حارثه، یا پسرش اسامه بن زید، بعد از رحلت پیامبر به عنوان پسر و وارث پیامبر مطرح می شد و مسیر امامت و وراثت خاندان پیامبر(ص) دگرگون می شد.

افزون بر این امور ازدواج های پیامبر از اهداف و حکمت های دیگری برخوردار بود که به جهت رعایت اختصار از ذکر آن‌ها خودداری می‌شود.

در پایان به بیان نکته ای دیگر می پردازیم: در اسلام چند همسر گزینی برای مردان محدود است. مرد نمی تواند بیش از چهار همسر دائمی در یک زمان داشته باشد.

قرآن می‌گوید: با رعایت عدالت می‌تواند چهار همسر داشته باشد.[8] تا قبل از نزول این حکم مردان بیش از چهار همسر دائمی داشتند.

همة زنان پیامبر(ص) قبل از نزول این حکم به عقد پیامبر(ص) در آمده بودند. خداوند به پیامبرش دستور داد که از این پس حق نداری با کسی ازدواج نمایی، و حتی اگر همة زنانت را طلاق بدهی، به جای آنان نمی توانی با زنان دیگری ازدواج نمایی.[9]

این حکم از احکام اختصاصی پیامبر(ص) است، همان گونه که وجوب خواندن نماز شب و ... از مختصات پیامبر بود.

[1] صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 646، به نقل از کمال الدین.

2] سید محمد حسین طباطبایی، فرازهایی از اسلام، ص 174.

[3] مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286.

[4] محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207.

[5] همان، ص 181.

[6] احزاب (33) آیة 4.

[7] همان، آیة 37.

8] نساء (4) آیة 3.

9] احزاب (33) آیة‌