قسمت سوم 6- خلط بین قائم و مهدى موعود: در روایات گاهى سخن از حضرت مهدى آمده است و گاهى از قائم، نمىتوان تمامى مواردى را که واژه قائم به کار رفته است، به مهدى موعود حمل نمود، چرا که این واژه به تمامى امامان(ع) اطلاق شده است. در روایت آمده است »کلّنا قائم بأمراللَّه واحدٌ بعد واحد؛(7) همه ما یکى پس از دیگرى قیام کننده به حکم خدا هستیم«. نیز به غیر امامان هم اطلاق شده، چرا که قائم به معناى قیام کننده است. هر کسى که انقلاب کند و مردم را بر ضد ظلم فرا خواند، قائم است. امام على(ع) در خطبهاى که در مورد حوادث آینده ایراد کرد فرمود: »إذا قام القائم بخراسان... و قام منّا قائم بجیلان؛(8) هنگامى که قائم در خراسان قیام کند و قیام کنندهاى از ما در سرزمین گیلان قیام کند...«. این احادیث را نمىتوان درباره حضرت مهدى(عج) دانست. 7- خلط بین »فرج« و ظهور حضرت مهدى(عج): گرچه ظهور حضرت مهدى(عج) براى اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان فرج و گشایش است، لیکن همه جا واژه فرج را نمىتوان به ظهور حضرت مهدى حمل نمود. متأسفانه گاهى چنین خلطى یافت مىشود. پیش گویىهاى معصومان در مورد رخدادهاى دوران حکومت امویان و عباسیان و چگونگى فروپاشى آنها و حرکت هایى که در مقابل آنها شکل مىگیرد، گاه از آنها به علائم فرج یاد شده است، که لزوماً به معناى نشانههاى ظهور حضرت مهدى(عج) نیست، بلکه مىتواند به معناى لغوى فرج؛ یعنى گشایش در کار شیعیان باشد. 8- احتمال جعل و تحریف: اهمیّت بحث مهدویّت به ویژه بهره مندى آن از بار سیاسى از یک شو، و علاقه شدید مسلمانان به آگاهى از چگونگى رخدادهاى آینده و پدیدار شدن نشانههاى ظهور از سوى دیگر، سبب شد که برخى در پى تحریف و جعل روایات در زمینه مهدویّت و نشانههاى ظهور برآیند. با دقت در روایاتِ نشانههاى ظهور این سخن تأیید مىشود، زیرا بسیارى از روایاتى که در زمینه نشانههاى ظهور وجود دارد، از نظر سند ضعیف و قابل مناقشه است و دلالت آنها نیز با مشکل مواجه است. از مطالبى که بیان شد، به این نتیجه نایل مىشویم که در زمینه علائم ظهور حضرت مهدى(عج)، و این که کدام یک از آنها به راستى به وقوع پیوسته است، نمىتوان قضاوت قاطعى را ابراز نمود.
پى نوشتها: 1. سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبرى، ج 2، ص 472 به بعد؛ کتاب الغیبة، محمد بن ابراهیم نعمانى، ص 283 - 247؛ سفینة البحار، ج 2، ص 445. 2. مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 182. 3. الغیبه، ص 425. 4. مجله حوزه، شماره 72، ص 240. 5. ارشاد، ج 2، ص 368 به بعد. 6. بحار، ج 52، ص 279 - 180. 7. کلینى، کافى، ج 1، ص 536. 8. مجلسى، بحار، ح 52، ص 235.
پاسخ گو
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 ساعت 07:47 ق.ظ