جواب قبل از بیان پیدایش شیعه در ایران، لازم است در نخستین قدم به مفهوم شیعه توجه کنیم. شیعه به معناى پیرو و در اصطلاح کسى که از امام على(ع) پیروى کرده و او را خلیفه بلافصل مىداند و دیگران را غاصب این مقام مىداند است.
در مورد آغاز پیدایش شیعه مىتوان از دو زاویه وارد بحث شد؛ یکى از زاویه شیعه به معناى پیرو على و دیگرى شیعه به معناى جمعیت سیاسى - مذهبى.
1 - شیعه به معناى پیرو على(ع): از زمان پیامبر(ص) مطرح بود. پیامبر(ص) فرمود: «ان علیّا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة؛(1) همانا على و شیعیانش در روز قیامت پیروز و رستگارند».
در زمان پیامبر(ص) تعدادى به عنوان شیعه و پیرو على(ع) شناخته مىشدند که چهار نفر به نامهاى «مقداد بن اسود»، «سلمان فارسى»، «ابوذر غفارى» و «عمار یاسر» در این امر از دیگران سرآمد بودند.(2)
2 - شیعه به معناى یک جمعیت سیاسى - مذهبى: که به خلافت بلافصل على(ع) عقیده داشته باشند، در جریان سقیفه بنى ساعده و بعد از رحلت پیامبر شکل گرفت؛ چون در این هنگام برخى از صابه، حکومت ابوبکر را به رسمیت نشناختند، و به جاى آن خواهان حکومت على(ع)شدند. افزون بر تمامى بنى هاشم و زبیر بن عوام، عدهاى از مهاجران از جمله خالد بن سعید، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود، عمار یاسر، بریده اسلمى، و همچنین عدهاى از انصار از جمله ابوالهیثم بن تیهان، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، عبداللَّه بن مسعود، زید بن وهب، خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین، ابى بن کعب و ابى ایوب انصارى با حکومت ابوبکر به مخالفت برخاستند و خواستار این شدند که قدرت سیاسى جامعه اسلامى به دست امام على(ع)قرار گیرد.(3)
این افراد هسته اولیه شیعه به عنوان یک جمعیت سیاسى - مذهبى را تشکیل دادند و سپس افراد دیگرى به آنان ملحق شدند، مرحوم سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه، بیش از هفتاد و هفت تن از صحابه پیامبر(ص) را نام مىبرد که این عده به عنوان شیعه على( شیعه به همین معناى مذکور) شناخته مىشدند.(4)
سپس در بین تابعین و نسلهاى بعدى شیعه گسترش چشمگیرى یافت.(5)
شیعه در ایران: از وقتى که اسلام در ایران راه پیدا کرد، به همراه آن اسلام شیعى و اسلام سنى در این سرزمین راه یافتند؛ چون که تشیع و تسنن دو شاخه یا دو قرائت و یا دو جمعیت سیاسى - مذهبى درون خانواده اسلام قرار دارند. امروزه همه شاهدیم که در هر جا اسلام پا گذاشته است. کما بیش دو جریان سیاسى - مذهبى مذکور حضور دارند. در اکثر کشورهاى اسلامى جمعیت شیعه نسبت به جمعیت سنى کمتر است، به جز در چند کشور از جمله ایران، جمهورى آذربایجان، عراق، کویت، بحریت، یمن و لبنان که جمعیت شیعه یا هم تراز با اهل سنت است، و یا بیشتر است. در ایران قریب به نود درصد مردم شیعه هستند. این پدیده مانند دیگر پدیدههاى مهم اجتماعى از زمینهها و عوامل گوناگونى پدید آمده که برخى از مهمترین علل بدین شرح است:
1 - تفاوت در سیاستهاى علوى و اموى در جذب و دفع ایرانیان:
برتیر عرب بر عجم از سیاستهاى عمر، خلیفه دوم بود و بعد عثمان آن را ادامه دارد. هنگامى که امام على(ع) حکومت را در دست گرفت، با آنان به عدل رفتار کرد. بعد از بنى امیه قدرت را در دست گرفت، سیاست عمر را در پیش گرفت و ایرانیان را شهروند درجه دوم به حساب آورد.
در سیاست عمر بنى امیه آمده است:
در مدینه نباید ایرانیان باشند؛زبان ایرانى نباید تکلم گردد؛ از پول بیت المال باید اسراى عرب آزاد شوند، نه ایرانى؛ عربها از ایرانىها زن بگیرند، ولى به ایرانىها زن ندهند؛ مسلمانان واقعى عربها هستند نه عجم و ایرانىها. عرب از غیر عرب ارث ببرد، ولى غیر عرب و ایرانى از عرب نباید ارث ببرند؛ کارهاى مشکل و طاقت فرسا را باید ایرانىها انجام دهند، نه عربها؛ در صف اول نماز جماعت باید عربها باشند نه غیر عرب؛ امام جماعت و قاضى باید عرب باشد نه عجم و غیر عرب.(6)
طبیعى است که این سیاست ایرانىها را از عمر که از شخصیتهاى برجسته اهل سنت به شمار مىآید، بدبین مىکند. اما امام على(ع) در برابر این سیاست قرار داشت. حضرت با کمال رفق و مدارا با ایرانىها برخورد مىکرد که گاهى مورد اعتراض برخى از عربها قرار مىگرفت.
ابن عباس مىگوید: یکى از دلائل شکست على(ع) این بود که امتیازات عربى را در نظر نگرفت و عربها بر حضرت خشمگین شدند.(7)
سیاست امام على(ع) ایرانیان را به خود جذب نمود.
2 - قدرت تأثیر گذارى شیعه سیاسى موجود در عراق بر ایران: آن گاه که کوفه مرکز خلافت امام على(ع) شد و عراقىها از حکومت امام على(ع) دفاع و در برابر معاویه ایستادگى کردند، بسیارى از یاران حضرت از نظر اعتقادى شیعه نبودند، ولى از نظر سیاسى شیعه على بودند.
تشیع سیاسى عراقىها زمینهاى شد براى تشیع اعتقادى در عراق و مناطقى که از نظر تشکیلات سیاسى زیر نظر عراق بود. (در دوره بنى امیه تمامى مناطق ایران زیر نظر استاندارى کوفه اداره مىشد). افزون بر این مهاجرت طایفه اشعرىها به قم، موجب شد قمىها شیعه شوند.
در دورهاى که بغداد مرکز علماى شیعى بود، تلاشهاى عالمانه شیخ مفید، شیخ طوسى و دیگران سبب شد برخى از مناطق ایران همانند رى و جبال به تشیع گرایش پیدا کنند، فعالیتهاى علامه حلى در اوضاع سیاسى ایران در زمان سلطان مغول «اولجایتو» تأثیر گذاشت و او به مذهب تشیع گرایش پیدا کرد و از سال 707 هجرى قمرى در ایران مذهب شیعه اثنا عشرى رسم شد.
3 - محبوبیت علویان در ایران، مظلومیت علویان و مهاجرت سادات علوى به ایران، زمینه ساز گسترش شیعه در ایران هستند.
4 - کمکهاى شایان امامان به ایرانىها در رفع تبعیض و ظلم بر آنان در این رویکرد مؤثر است.
5 - پیدایش سنىهاى معتدل و دوستار اهل بیت که از اینها برخى تعبیر کردهاند به سنى دوازده امامى.(8) اینها هم به خلافت خلفاى راشدین عقیده داشتند و هم به امامت دوازده اما این افکار زمینه ساز گرایش به تشیع امامى شد.
6 - حکومت صفویه و تلاش عالمان شیعى جبل عامل و...
پى نوشتها:
1 - مجلسى، بحار الانوار، ج 27، ص 143.
2 - سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 2، ص 27.
3 - اعیان الشیعه، همان، ص 27.
4 - همان، ص 27.
5 - همان، ص 30، به قول ذهبى در کتاب میزان الاعتدال، اگر شیعیان نبودند، تمام آثار پیامبر(ص) محو و نابود شده بود.
6 - اسرار آل محمد، سلیم بن قیس هلالى، ص 150 - 151.
7 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 23، و 24.
8 - رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، ص 725.
ایرانىها از نظر استعداد از ژاپنىها کمتر نیستند، بلکه از این که ما ایرانیان ادعاى مسلمانى داریم و دین اسلام، دین ترقى و علم و پیشرفت و توسعه است و همگان را به پیشرفت فرا مىخواند، از نظر ایدئولوژى بر آنان برترى داریم. مسلمانان همان گونه که درگذشته نشان دادند، مىتوانند پرچم دار علم و تمدن و توسعه باشند؛ اما چه شد که امروزه ایرانیان نسبت به مردم ژاپن عقب افتادهاند؟ آن پیشرفت و این عقب ماندگى از ریشهها و عوامل مختلف بهرهمند است که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
ژاپن در چند قرن گذشته به جهت موقعیت خاص جغرافیایى و سوق الجیشى در رشد صنعت کشتیرانى، ماهىگیرى و دریانوردى گام برداشت و همانند برخى از کشورهاى اروپایى در پى کشورگشایى برآمد. درجنگ جهانى اول و دوم فعالانه شرکت داشت و سرانجام در سال 1945 م درجنگ جهانى دوم آمریکا با بمب اتم آن را شکست داد و کشور را اشغال نمود اما بعد از یک دهه توقف، به سوى توسعه گام برداشت.
در این توسعه زمینهها و عوامل بیرونى و درونى بسیارى نقش داشتند، از جمله:
1 - برنامه ریزى درست و دقیق و منطبق با واقعیتها و توانمندى کشور، بدین شرح:
1 - 1 - اصلاحات وسیع با اولویت در تخصیص منابع به نظامهاى آموزشى و تربیتى ؛
2 - 1 - تلاش سازمان یافته براى دست یابى به علم و فناورى (تکنولوژى)؛
3 - 1 - بومى کردن تکنولوژى ؛ انتقال آن بدون نیروى انسانى کارآمد به آفت مهارت زدایى از جمعیت بومى مىانجامد. ژاپنىها براى رهایى از این آفت در پى سازگارى انتقال تکنولوژى با توسعه درون زا برآمدند و به جاى تقلید، تکنولوژى را بومى کردند و به نوآورى در صنعت نایل شدند.
4 - 1 - حرکت در چهارچوب برنامهاى منظم براى سازمان دهى زیرساختهاى قتصادى؛
5 - 1 - بازسازى بخش خصوصى توسط دولت در چهارچوب مصالح ملى؛
6 - 1 - توجه به ارزشهاى ملى و هویت فرهنگى درانتخاب الگوى توسعه؛
7 - 1 - شناخت دقیق واقعیات جامعه و درک امکانات و محدودیتهاى کشور.
2 - مدیریت کارآمد؛
3 - مردم سخت کوش؛
ژاپنىها بعد از جنگ، روزانه بیش از چهارده ساعت کار مىکردند، تا کشور خودشان را آباد کنند و توسعه بدهند متوسط ساعات کار ژاپنىها در سال 1983 از تمامى کشورها بیشتر گزارش شده است؛ یعنى 2152 ساعت که نسبت به کشور بعدى؛ یعنى آمریکا 254 ساعت بیشتر است
یک ژاپنى به نام ما سوشیتا کتابى نوشته به نام «نه براى لقمهاى نان» او در این کتاب مىکوشد فرهنگ ژاپنى را بیان کند که این هم تلاش براى یک لقمه نان نیست، بلکه براى رشد و پیشرفت کشور است.
4 - فرهنگ استقلالطلبى (به ویژه استقلال اقتصادى)؛
جالب است بدانید دو ملت ژاپن و کره جنوبى نسبت به بهرهگیرى از کالاهاى تولیدى کشور خودشان خیلى پافشارى مىکنند (بر خلاف ما ایرانیان که از کالاهاى خارجى استقبال مىکنیم. آنان کالاهاى خارجى را تحریم مىکنند)
چند سال گذشته سازمان تجارت جهانى به حکومتهاى ژاپنى و کره جنوبى فشار آوردند تا اجازه دهند برنج از خارج وارد کنند. اما مردم این دو کشور حاضر نشدند برنجهاى وارداتى را به مصرف برسانند.
بعد از جنگ جهانى دوم، کاخ امپراتور را به همان شکل قبلى ساختند که تنها شیشه کم داشتند. از حکومت خواستند اجازه دهد شیشه وارد کنند، اجازه داده نشد و گفته شد: اگر شیشه وارد شود، تلاش براى راه اندازى کارخانجات شیشه سازى کاسته مىشود! این فرهنگ مایه رشد و پیشرفت است.
5 - رعایت نظم و قانون و احترام به حقوق دیگران؛
6 - وجود برخى از حوادث تلخ و ناگوار طبیعى مانند زلزله و غیر طبیعى مانند خسارات جنگ به ویژه جنایات آمریکا در بمباران اتمى ناکازاکى و هیروشیما، موجب بیدارى و کوشش جهت مقابله با آنها مىشود. چون در کشور ژاپن بسیار زلزله رخ مىدهد، آنان به ناچار خانههاى خود را مقاوم مىسازند تا از این بلاى طبیعى در امان باشند. این مسئله موجب پیشرفت بسیار در برخى از علوم مرتبط مانند مهندسى مىشود.
7 - بهرهمندى از باران و روخانههاى فراوانى؛
خودکفایى در امور کشاورزى اولین قدم در امر توسعه است. میزان بارندگى در ژاپن بیش از سایر کشورها است. در این کشور به طور متوسط سالانه 1700 تا 1800 میلى متر باران مىبارد که حدود ده برابر بارندگى در کشور ما است. پر بارانى زمینه مساعدى است که در امور کشاورزى و دامدارى و تأمین غذا خودکفا شوند، نیز به جهت رودخانههاى فراوان و پر شیب بودن آن در صنعت برق آبى رشد خوبى داشته باشد.
ژاپنىها به تناسب موقعیتها و امکانات تلاش کردند و براى توسعه مملکت کوشیدند و پیروز شدند. ما هم اگر بکوشیم، پیروز خواهیم شد.
امام على(ع) به مسلمانان گوشزد نمود: «مبادا تنبلى کنید و دیگران به دستورهاى قرآن عمل کنند و پیروز شوند،(2) اما شما در جا بزنید».
امروزه اگر برخى از خصلتهاى ما ایرانیان و ژاپنىها را ملاحظه نماییم، این حقیقت را به روشنى مىبینیم و قرآن به ما مىگوید: تنبلى نکنید و نظم را رعایت کنید و... اینها را ژاپنىها بیش از ما عمل مىکنند.
اما عقب ماندگى ما ایرانیان، از زمینهها و عوامل بسیارى برخوردار است، که بر دو گونهاند:
1 - زمینهها و عوامل بیرونى:
1 - 1 - تاخت و تازهاى بیگانگان همانند مغول (تهاجم نظامى)
2 - 1 - استعمار غرب که از 1507 م توسط پرتغالىها و با اشغال نظامى جزایر و سواحل جنوب ایران آغاز شد، سپس به ترتیب انگلیسىها، روسها، آلمانها و امریکاییان هر یک به گونهاى در ایران نقش تخریبى بازى نمودند. متجاوزان با انواع تهاجمات خود از جمله تهاجم فرهنگى در عقب نگاه داشتن ایران نقش ایفا نمودند.
2 - عوامل و زمینههاى درونى: این بر دو قسمت است، انسانى و غیر انسانى (یا اقلیمى)
1 - 2 - زمینهها و عوامل اقلیمى؛ از جمله:
وجود ذخایر عظیم نفت و گاز درایران و منطقه: وجود نفت اگر چه نعمت بزرگى است، لیکن با وجود حاکمان و مدیران بى کفایت و فاسد، باعث عقبماندگى کشور شده است. به گفته جلال آل احمد، غرب زدگى با پول نفت آغاز شد. پول نفت، فرهنگ مصرف گرایى (مصرف کالاهاى غربى و دریافت مواد آماده) پدید آمد که مایه بدبختى ما ایرانیان شد.
کمى باران: سرزمین ایران در زمره کشورهاى خشک و کم باران قرار دارد. کمى باران در کنار پول نفت و در کنار استعمار و تهاجم فرهنگى بیگانگان و سوء مدیریت و حاکمان نالایق و فاسد مایه بدبختى گردید.
منطقه سوق الجیشى: ایران در منطقهاى قرار گرفته است که همه چشم طمع به آن دوختهاند. همان گونه که در دو عنوان «کمى باران» و «وجود ذخایر عظیم نفت و گاز» بیان داشت، این امتیاز در کنار حکومتهاى نالایق و سوء مدیریت و استعمار و تهاجم بیگانگان مایه بدبختى مىگردد، زیرا اگر ما به دیگران کارى نداشته باشیم، دیگران به جهت نفت و موقعیت ممتاز ایران به ما کار دارند. اگر مبتلا به سوء مدیریت و حاکمان نالایق و بى کفایت بشویم، همین موقعیت ممتاز موجب وسوسه دیگران مىشود.
همین امر سبب شد که بارها روسیه تزار و انگلیس بر ایران تاخت و تاز کنند و بسیارى از مناطق ایران را اشغال نمایند.
«پتر کبیر» در پى این بود که به آبهاى گرم جنوب برسد. بدین جهت در چند قرن گذشته مدام قدرتهاى روسیه، انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا در مورد ایران رقابت داشتند.
2 - 2 - عوامل و زمینههاى انسانى، از جمله:
أ) عامل سیاسى، حکومتهاى استبدادى ما حاکمان نالایق و بى کفایت و سوء مدیریت. از پانصد سال پیش که عصر رنسانس آغاز شد و اروپائیان در پى توسعه قدم برداشتند، متأسفانه کشور ایران به جهت وجود حکومتهاى استبدادى ومدیران نالایق نتوانست در جهت توسعه قدم بردارد.
در دوره حکومت صفویه آن گاه که پرتغالىها با ناوگان دریایىشان با بیش از ده هزار کیلومتر دریانوردى آفریقا را دور مىزنند و به جنوب ایران لشکرکشى مىکنند، در همین هنگام حاکمان نالایق و بى کفایت صفوى نمىدانستند که پرتغال در کجا قرار دارد.
آنان که بر کشور پهناور ایران (که بیش از ده برابر کشور پرتغال بود) فرمانروایى داشتند، نتوانستند خطر تهاجم بیگانگان را دفع نمایند. به جهت بى کفایتى حکومتها منطقه سوق الجیشى جنوب ایران تا قبل از انقلاب اسلامى ایران به صورت مستقیم و غیر مستقیم در اختیار بیگانگان قرار داشت.
در سال 1625 م هیأتى رسمى از ایران عازم هلند شدند تا درخصوص مناسبات بازرگانى و دیپلماسى میان دو کشور رایزنى شود، هیچ یک از اعضاى این هیئت نه به زبان هلندى آشنایى داشتند و نه به هیچ زبان دیگر اروپایى!
در طول دو قرن فرمانروایى صفویان اگر چه کشور ایران از حاکمان نالایق برخوردار بود و کشور سیر نزولى را طى مىکرد. اما دست کم در زمینههاى اقتصادى و تا حدودى اجتماعى، حاکمان صفوى موفق بودند و به پیشرفت هایى نایل گشتند اما در دوره بعد از صفویه همین دستاوردها به سرعت رو به زوال گذاشت. هجوم قبایل افغان، ظهور نادرشاه به همراه سالها جنگ و کشورگشایى، کشمکشهاى پایانناپذیر میان جانشینان نادر و مدعیان تاج و تخت بعد از او، رمق چندانى براى ایران بعد از صفوى بر جاى نگذاشته بود. بدبختى و عقب ماندگى ایرانیان در عصر حاکمان نالایقتر قاجار بیشتر شد.
به عنوان نمونه:
فتحعلى شاه قاجر از سرکنسول بریتانیا مىپرسد: چند متر زمین را باید گند تا به ینگه دنیا (آمریکا) رسید؟ سرکنسول که از این سخن بسى متحیر شده بود، در پاسخ گفت: ینگه دنیا از طریق کندن زمین نیست. شاه گفت: نماینده انگلیس اطلاعى ندارد. این سخن را قنسول عثمانى شخصاً به من گفت که با کندن زمین مىتوان به ینگه دنیا رسید!
ب) عامل فرهنگى و خصلتهاى ایرانیان (معایب اخلاقى): با کمال تأسف میان ما ایرانیان تنبلىها و راحت به دست آورده، افراط و تفریطها، دروغ و بى نظمىها، بى سوادى، کبر و غرور وجود دارد.
ایرانیان از سابقه تمدنى بزرگ بهرهمند هستند، که این پیشینه در بسیارى مایه غرور مىشود و به جاى این که با تلاش خود افتخار کسب نمایند، از آبروى نیاکانشان استفاده مىکنند و خود به تنبلى رو مىآورند و کار نمىکنند. «گوبینو» دیپلمات مشهور فرانسوى در کتاب «سه سال در ایران» درباره خلقیات ایرانیان مىنویسد: «فکر و ذهن هر ایرانى فقط متوجه این است که کارى را که وظیفه او است انجام ندهد
حالت تنبلى، از زیر کار در رفتن، بى نظمى، به مقرارت و قوانین مدنى بها ندادن، دروغ گفتن، مصرف گرایى و استقبال از کالاهاى خارجى دغلبازى (که برخى از آن به زرنگى یاد مىکنند) و مانند اینها یکى از علل عمده عقب افتادگى ما ایرانیان است.
برای پاسخ لازم است به سه نکته اصلی بپردازیم: اول: تعریف تمدن، دوم: عناصر تمدن و سوم: نقش پیامبران در ایجاد تمدن های بشری.
تمدن:
تمدن را می توان به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می شود و جریان پیدا می کند.
در تمدن چهار رکن و عنصر اساسی را می توان تشخیص داد که عبارتند از: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی و کوشش در راه کسب معرفت و بسط هنر.
ظهور تمدن هنگامی امکان پذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد، چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به نو آوری و اختراع به کار می افتد و انسان خود را تسلیم غریزه ای می کند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق می دهد
پیامبران در پیدایش و رشد عناصر و مؤلفه های مهم مدنیت نقش بسیاری داشته اند.
هر پیامبری سعی داشته است عناصر تمدن را بر پایه هایی الهی بنا نهاده و در نتیجه تمدنی الهی، چیره بر تمدنی انسانی بیافریند. نگاهی گذرا به وضع احکام و قوانین و مقررات فردی و اجتماعی در هر یک از ادیان الهی این معنا را کاملاً بر ما معلوم می سازد. از باب نمونه به دستورهای دین مبین اسلام دربارة عناصر تمدن اشاره می کنیم:
1ـ آیه تألیف قلوب (آل عمران، آیة 103) «همگی به ریسمان الهی چنگ زده و متفرق نشویدو یاد بیاورید نعمت خداوند بر شما را آن گاه که دشمن هم بودید و خداوند قلب هایتان را به هم الفت داد و به برکت نعمت او برادر شدید و شما بر لبة پرتگاهی از آتش ایستاده بودید و خدا نجاتتان داد».
این آیه به روشنی بیان می کند که پیش از ظهور اسلام، مردمان شبه جزیره با یکدیگر در نزاع بوده و از جانب هم در امان نبودند، اما اسلام قلوب آنان را با یکدیگر مأنوس ساخت و امنیت و آسایش را برایش به ارمغان آورد. تعبیر قرآن از این وضع «ایستادن بر پرتگاه آتش و نجات یافتن از آن» است، زیرا تا امنیت در کار نباشد، زندگی انسان رو به کمال نمی نهد و هیچ تضمینی در تداوم عملی از انسان وجود ندارد...
2ـ آیات و روایات مربوط به امور اقتصادی و کسب و کار حلال:
• نهی از ربا خواری
• نهی از خوردن مال مردم
• منع کم فروشی
• نهی از کسب های حرام و استفاده از مال حرام
• عدالت در تقسیم بیت المال و تقسیم غنایم
• امر به پرداخت خمس و زکات
• دستور به انفاق و صدقات
• تأکید فراوان بر سنت وقف
• امر به یادگیری احکام معامله و تجارت، پیش از ورود به کار
• امر به ساده زیستی و نهی از تجمّل پرستی و زیاده خواهی
• تأکید بر مشاغل عام المنفعه مثل دامداری، کشاورزی، باغداری و سایر صنایع و فنون و ترجیح دادن آن ها بر کسب و کارهای ناشی از دلاّلی و واسطه گری.
این گوشه ای از اقدامات اقتصادی اسلام در عرصه تمدن است که دقت در آن نشانگر بسیاری از مطالب می تواند باشد.
3ـ سازمان سیاسی: اسلام دینی است که تشکیل حکومت را در رأس سایر کارها قرار داده است، چرا که می داند بدون حکومت، ضمانتی برای اجرای احکام وجود ندارد و حکومت فاسد ریشه تمامی فساد های خرد و کلان جامعه است.
از طرفی خطر دشمن، خطری کوچک نیست، زیرا دشمن از انواع راه ها و روش ها برای آسیب رساندن به اجتماع و فرد استفاده می کند: گاه حذف فرد به صورت ترور مطرح است، گاه تخریب یک تأسیسات اقتصادی یا امنیتی، گاه ایجاد نا امنی در داخل شهرهاست (شیوع سرقت، قتل، تجاوز و ...)، گاه مقابله فرهنگی است (شیوع خرافات، کتب و منشورات مبتذل، القای شبهات و پخش شایعات و ...)، گاهی تهاجم مسلحانه و نظامی است (کودتا و جنگ) و ... . برای مقابله با چنین آسیب هایی وجود یک نظام سیاسی آگاه، با سیاستمدارانی لایق از ضروریات است. هم چنین است مقابله با قانون شکنی ها و شکست حدودها توسط بعضی شهروندان که باید با آن به مبارزه برخاست.
مطالعه ای گذرا در ابواب جهاد و دفاع،حدود و تعزیرات، قضاوت و حکومت در اسلام، میزان تأکید این دین الهی را بر نقش نظام سیاسی در شکل گیری یک تمدن سالم در می یابیم.
4ـ سنن اخلاقی و کوشش در راه کسب معرفت و بسط هنر.
اگر در وجود هر یک از موارد پیش گفته در ادیان شک کنیم، در توصیه و تأکید ادیان بر بسط اخلاق و رشد علم و هنر نمی توان شک کرد. ادیان الهی مردم را همواره به تعقل و تدبّر و علم اندوزی و فراگیری دانش فرا خوانده اند. همة آن ها ارزش عالم را فوق ارزش جاهل دانسته و آن را ستوده اند. هم چنین بسیاری از دستورهای دینی مبتنی بر اخلاق و گرایش های اخلاقی است.
آنچه گفتیم گوشه ای است از نقش پیامبران در ساختن تمدن های بشری.
البته در این باره کتب فراوانی نوشته شده است که چنانچه مایل به مطالعه بیشتر در این باره باشید، می توانید به آن ها مراجعه کنید، از جمله:
• ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1: مشرق زمین گاهواره تمدن؛ سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران: 1365
• کمال الدین بخت آور، نقش ادیان در تکامل انسان، چاپ مشعل آزادی، تهران؛ 1348
• فخرالدین حجازی، نقش پیامبران در تمدن انسان، انتشارات بعثت، تهران: 1350