شیعه از چه زمانى و چگونه در ایران رواج پیدا کرد؟

جواب  قبل از بیان پیدایش شیعه در ایران، لازم است در نخستین قدم به مفهوم شیعه توجه کنیم. شیعه به معناى پیرو و در اصطلاح کسى که از امام على(ع) پیروى کرده و او را خلیفه بلافصل مى‏داند و دیگران را غاصب این مقام مى‏داند است.
در مورد آغاز پیدایش شیعه مى‏توان از دو زاویه وارد بحث شد؛ یکى از زاویه شیعه به معناى پیرو على و دیگرى شیعه به معناى جمعیت سیاسى - مذهبى.
1 - شیعه به معناى پیرو على(ع): از زمان پیامبر(ص) مطرح بود. پیامبر(ص) فرمود: «ان علیّا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة؛(1) همانا على و شیعیانش در روز قیامت پیروز و رستگارند».
در زمان پیامبر(ص) تعدادى به عنوان شیعه و پیرو على(ع) شناخته مى‏شدند که چهار نفر به نام‏هاى «مقداد بن اسود»، «سلمان فارسى»، «ابوذر غفارى» و «عمار یاسر» در این امر از دیگران سرآمد بودند.(2)
2 - شیعه به معناى یک جمعیت سیاسى - مذهبى: که به خلافت بلافصل على(ع) عقیده داشته باشند، در جریان سقیفه بنى ساعده و بعد از رحلت پیامبر شکل گرفت؛ چون در این هنگام برخى از صابه، حکومت ابوبکر را به رسمیت نشناختند، و به جاى آن خواهان حکومت على(ع)شدند. افزون بر تمامى بنى هاشم و زبیر بن عوام، عده‏اى از مهاجران از جمله خالد بن سعید، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود، عمار یاسر، بریده اسلمى، و همچنین عده‏اى از انصار از جمله ابوالهیثم بن تیهان، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، عبداللَّه بن مسعود، زید بن وهب، خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین، ابى بن کعب و ابى ایوب انصارى با حکومت ابوبکر به مخالفت برخاستند و خواستار این شدند که قدرت سیاسى جامعه اسلامى به دست امام على(ع)قرار گیرد.(3)
این افراد هسته اولیه شیعه به عنوان یک جمعیت سیاسى - مذهبى را تشکیل دادند و سپس افراد دیگرى به آنان ملحق شدند، مرحوم سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه، بیش از هفتاد و هفت تن از صحابه پیامبر(ص) را نام مى‏برد که این عده به عنوان شیعه على( شیعه به همین معناى مذکور) شناخته مى‏شدند.(4)
سپس در بین تابعین و نسل‏هاى بعدى شیعه گسترش چشمگیرى یافت.(5)
شیعه در ایران: از وقتى که اسلام در ایران راه پیدا کرد، به همراه آن اسلام شیعى و اسلام سنى در این سرزمین راه یافتند؛ چون که تشیع و تسنن دو شاخه یا دو قرائت و یا دو جمعیت سیاسى - مذهبى درون خانواده اسلام قرار دارند. امروزه همه شاهدیم که در هر جا اسلام پا گذاشته است. کما بیش دو جریان سیاسى - مذهبى مذکور حضور دارند. در اکثر کشورهاى اسلامى جمعیت شیعه نسبت به جمعیت سنى کم‏تر است، به جز در چند کشور از جمله ایران، جمهورى آذربایجان، عراق، کویت، بحریت، یمن و لبنان که جمعیت شیعه یا هم تراز با اهل سنت است، و یا بیشتر است. در ایران قریب به نود درصد مردم شیعه هستند. این پدیده مانند دیگر پدیده‏هاى مهم اجتماعى از زمینه‏ها و عوامل گوناگونى پدید آمده که برخى از مهم‏ترین علل بدین شرح است:
1 - تفاوت در سیاست‏هاى علوى و اموى در جذب و دفع ایرانیان:
برتیر عرب بر عجم از سیاست‏هاى عمر، خلیفه دوم بود و بعد عثمان آن را ادامه دارد. هنگامى که امام على(ع) حکومت را در دست گرفت، با آنان به عدل رفتار کرد. بعد از بنى امیه قدرت را در دست گرفت، سیاست عمر را در پیش گرفت و ایرانیان را شهروند درجه دوم به حساب آورد.
در سیاست عمر بنى امیه آمده است:
در مدینه نباید ایرانیان باشند؛زبان ایرانى نباید تکلم گردد؛ از پول بیت المال باید اسراى عرب آزاد شوند، نه ایرانى؛ عرب‏ها از ایرانى‏ها زن بگیرند، ولى به ایرانى‏ها زن ندهند؛ مسلمانان واقعى عرب‏ها هستند نه عجم و ایرانى‏ها. عرب از غیر عرب ارث ببرد، ولى غیر عرب و ایرانى از عرب نباید ارث ببرند؛ کارهاى مشکل و طاقت فرسا را باید ایرانى‏ها انجام دهند، نه عرب‏ها؛ در صف اول نماز جماعت باید عرب‏ها باشند نه غیر عرب؛ امام جماعت و قاضى باید عرب باشد نه عجم و غیر عرب.(6)
طبیعى است که این سیاست ایرانى‏ها را از عمر که از شخصیت‏هاى برجسته اهل سنت به شمار مى‏آید، بدبین مى‏کند. اما امام على(ع) در برابر این سیاست قرار داشت. حضرت با کمال رفق و مدارا با ایرانى‏ها برخورد مى‏کرد که گاهى مورد اعتراض برخى از عرب‏ها قرار مى‏گرفت.
ابن عباس مى‏گوید: یکى از دلائل شکست على(ع) این بود که امتیازات عربى را در نظر نگرفت و عرب‏ها بر حضرت خشمگین شدند.(7)
سیاست امام على(ع) ایرانیان را به خود جذب نمود.
2 - قدرت تأثیر گذارى شیعه سیاسى موجود در عراق بر ایران: آن گاه که کوفه مرکز خلافت امام على(ع) شد و عراقى‏ها از حکومت امام على(ع) دفاع و در برابر معاویه ایستادگى کردند، بسیارى از یاران حضرت از نظر اعتقادى شیعه نبودند، ولى از نظر سیاسى شیعه على بودند.
تشیع سیاسى عراقى‏ها زمینه‏اى شد براى تشیع اعتقادى در عراق و مناطقى که از نظر تشکیلات سیاسى زیر نظر عراق بود. (در دوره بنى امیه تمامى مناطق ایران زیر نظر استاندارى کوفه اداره مى‏شد). افزون بر این مهاجرت طایفه اشعرى‏ها به قم، موجب شد قمى‏ها شیعه شوند.
در دوره‏اى که بغداد مرکز علماى شیعى بود، تلاش‏هاى عالمانه شیخ مفید، شیخ طوسى و دیگران سبب شد برخى از مناطق ایران همانند رى و جبال به تشیع گرایش پیدا کنند، فعالیت‏هاى علامه حلى در اوضاع سیاسى ایران در زمان سلطان مغول «اولجایتو» تأثیر گذاشت و او به مذهب تشیع گرایش پیدا کرد و از سال 707 هجرى قمرى در ایران مذهب شیعه اثنا عشرى رسم شد.
3 -
محبوبیت علویان در ایران، مظلومیت علویان و مهاجرت سادات علوى به ایران، زمینه ساز گسترش شیعه در ایران هستند.
4 -
کمک‏هاى شایان امامان به ایرانى‏ها در رفع تبعیض و ظلم بر آنان در این رویکرد مؤثر است.
5 -
پیدایش سنى‏هاى معتدل و دوستار اهل بیت که از این‏ها برخى تعبیر کرده‏اند به سنى دوازده امامى.(8) این‏ها هم به خلافت خلفاى راشدین عقیده داشتند و هم به امامت دوازده اما این افکار زمینه ساز گرایش به تشیع امامى شد.
6 -
حکومت صفویه و تلاش عالمان شیعى جبل عامل و...
 

پى نوشت‏ها:
1 -
مجلسى، بحار الانوار، ج 27، ص 143.
2 -
سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 2، ص 27.
3 -
اعیان الشیعه، همان، ص 27.
4 -
همان، ص 27.
5 -
همان، ص 30، به قول ذهبى در کتاب میزان الاعتدال، اگر شیعیان نبودند، تمام آثار پیامبر(ص) محو و نابود شده بود.
6 -
اسرار آل محمد، سلیم بن قیس هلالى، ص 150 - 151.
7 -
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 23، و 24.
8 -
رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، ص 725.
 

راز پیش‏رفت ژاپن چیست؟ چراما ایرانیان عقب ماندهایم؟

 ایرانى‏ها از نظر استعداد  از ژاپنى‏ها کم‏تر نیستند، بلکه از این که ما ایرانیان ادعاى مسلمانى داریم و دین اسلام، دین ترقى و علم و پیشرفت و توسعه است و همگان را به پیشرفت فرا مى‏خواند، از نظر ایدئولوژى بر آنان برترى داریم. مسلمانان همان گونه که درگذشته نشان دادند، مى‏توانند پرچم دار علم و تمدن و توسعه باشند؛ اما چه شد که امروزه ایرانیان نسبت به مردم ژاپن عقب افتاده‏اند؟ آن پیشرفت و این عقب ماندگى از ریشه‏ها و عوامل مختلف بهره‏مند است که به برخى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم:
ژاپن در چند قرن گذشته به جهت موقعیت خاص جغرافیایى و سوق الجیشى در رشد صنعت کشتیرانى، ماهى‏گیرى و دریانوردى گام برداشت و همانند برخى از کشورهاى اروپایى در پى کشورگشایى برآمد. درجنگ جهانى اول و دوم فعالانه شرکت داشت و سرانجام در سال 1945 م درجنگ جهانى دوم آمریکا با بمب اتم آن را شکست داد و کشور را اشغال نمود اما بعد از یک دهه توقف، به سوى توسعه گام برداشت.
در این توسعه زمینه‏ها و عوامل بیرونى و درونى بسیارى نقش داشتند، از جمله:
1 - برنامه ریزى درست و دقیق و منطبق با واقعیت‏ها و توانمندى کشور، بدین شرح:
1 - 1 - اصلاحات وسیع با اولویت در تخصیص منابع به نظام‏هاى آموزشى و تربیتى ؛
2 - 1 - تلاش سازمان یافته براى دست یابى به علم و فناورى (تکنولوژى)؛
3 - 1 - بومى کردن تکنولوژى ؛ انتقال آن بدون نیروى انسانى کارآمد به آفت مهارت زدایى از جمعیت بومى مى‏انجامد. ژاپنى‏ها براى رهایى از این آفت در پى سازگارى انتقال تکنولوژى با توسعه درون زا برآمدند و به جاى تقلید، تکنولوژى را بومى کردند و به نوآورى در صنعت نایل شدند.
4 - 1 - حرکت در چهارچوب برنامه‏اى منظم براى سازمان دهى زیرساخت‏هاى قتصادى؛
5 - 1 - بازسازى بخش خصوصى توسط دولت در چهارچوب مصالح ملى؛
6 - 1 - توجه به ارزش‏هاى ملى و هویت فرهنگى درانتخاب الگوى توسعه؛
7 - 1 - شناخت دقیق واقعیات جامعه و درک امکانات و محدودیت‏هاى کشور.
2 - مدیریت کارآمد؛
3 - مردم سخت کوش؛
ژاپنى‏ها بعد از جنگ، روزانه بیش از چهارده ساعت کار مى‏کردند، تا کشور خودشان را آباد کنند و توسعه بدهند متوسط ساعات کار ژاپنى‏ها در سال 1983 از تمامى کشورها بیش‏تر گزارش شده است؛ یعنى 2152 ساعت که نسبت به کشور بعدى؛ یعنى آمریکا 254 ساعت بیش‏تر است
یک ژاپنى به نام ما سوشیتا کتابى نوشته به نام «نه براى لقمه‏اى نان» او در این کتاب مى‏کوشد فرهنگ ژاپنى را بیان کند که این هم تلاش براى یک لقمه نان نیست، بلکه براى رشد و پیشرفت کشور است.
4 - فرهنگ استقلال‏طلبى (به ویژه استقلال اقتصادى)؛
جالب است بدانید دو ملت ژاپن و کره جنوبى نسبت به بهره‏گیرى از کالاهاى تولیدى کشور خودشان خیلى پافشارى مى‏کنند (بر خلاف ما ایرانیان که از کالاهاى خارجى استقبال مى‏کنیم. آنان کالاهاى خارجى را تحریم مى‏کنند)
چند سال گذشته سازمان تجارت جهانى به حکومت‏هاى ژاپنى و کره جنوبى فشار آوردند تا اجازه دهند برنج از خارج وارد کنند. اما مردم این دو کشور حاضر نشدند برنج‏هاى وارداتى را به مصرف برسانند.
بعد از جنگ جهانى دوم، کاخ امپراتور را به همان شکل قبلى ساختند که تنها شیشه کم داشتند. از حکومت خواستند اجازه دهد شیشه وارد کنند، اجازه داده نشد و گفته شد: اگر شیشه وارد شود، تلاش براى راه اندازى کارخانجات شیشه سازى کاسته مى‏شود! این فرهنگ مایه رشد و پیشرفت است.
5 - رعایت نظم و قانون و احترام به حقوق دیگران؛
6 - وجود برخى از حوادث تلخ و ناگوار طبیعى مانند زلزله و غیر طبیعى مانند خسارات جنگ به ویژه جنایات آمریکا در بمباران اتمى ناکازاکى و هیروشیما، موجب بیدارى و کوشش جهت مقابله با آن‏ها مى‏شود. چون در کشور ژاپن بسیار زلزله رخ مى‏دهد، آنان به ناچار خانه‏هاى خود را مقاوم مى‏سازند تا از این بلاى طبیعى در امان باشند. این مسئله موجب پیشرفت بسیار در برخى از علوم مرتبط مانند مهندسى مى‏شود.
7 - بهره‏مندى از باران و روخانه‏هاى فراوانى؛
خودکفایى در امور کشاورزى اولین قدم در امر توسعه است. میزان بارندگى در ژاپن بیش از سایر کشورها است. در این کشور به طور متوسط سالانه 1700 تا 1800 میلى متر باران مى‏بارد که حدود ده برابر بارندگى در کشور ما است. پر بارانى زمینه مساعدى است که در امور کشاورزى و دامدارى و تأمین غذا خودکفا شوند، نیز به جهت رودخانه‏هاى فراوان و پر شیب بودن آن در صنعت برق آبى رشد خوبى داشته باشد.
ژاپنى‏ها به تناسب موقعیت‏ها و امکانات تلاش کردند و براى توسعه مملکت کوشیدند و پیروز شدند. ما هم اگر بکوشیم، پیروز خواهیم شد.
امام على(ع) به مسلمانان گوشزد نمود: «مبادا تنبلى کنید و دیگران به دستورهاى قرآن عمل کنند و پیروز شوند،(2) اما شما در جا بزنید».
امروزه اگر برخى از خصلت‏هاى ما ایرانیان و ژاپنى‏ها را ملاحظه نماییم، این حقیقت را به روشنى مى‏بینیم و قرآن به ما مى‏گوید: تنبلى نکنید و نظم را رعایت کنید و... این‏ها را ژاپنى‏ها بیش از ما عمل مى‏کنند.
اما عقب ماندگى ما ایرانیان، از زمینه‏ها و عوامل بسیارى برخوردار است، که بر دو گونه‏اند:
1 - زمینه‏ها و عوامل بیرونى:
1 - 1 - تاخت و تازهاى بیگانگان همانند مغول (تهاجم نظامى)
2 - 1 - استعمار غرب که از 1507 م توسط پرتغالى‏ها و با اشغال نظامى جزایر و سواحل جنوب ایران آغاز شد، سپس به ترتیب انگلیسى‏ها، روس‏ها، آلمان‏ها و امریکاییان هر یک به گونه‏اى در ایران نقش تخریبى بازى نمودند. متجاوزان با انواع تهاجمات خود از جمله تهاجم فرهنگى در عقب نگاه داشتن ایران نقش ایفا نمودند.
2 - عوامل و زمینه‏هاى درونى: این بر دو قسمت است، انسانى و غیر انسانى (یا اقلیمى)
1 - 2 - زمینه‏ها و عوامل اقلیمى؛ از جمله:
وجود ذخایر عظیم نفت و گاز درایران و منطقه: وجود نفت اگر چه نعمت بزرگى است، لیکن با وجود حاکمان و مدیران بى کفایت و فاسد، باعث عقب‏ماندگى کشور شده است. به گفته جلال آل احمد، غرب زدگى با پول نفت آغاز شد. پول نفت، فرهنگ مصرف گرایى (مصرف کالاهاى غربى و دریافت مواد آماده) پدید آمد که مایه بدبختى ما ایرانیان شد.
کمى باران: سرزمین ایران در زمره کشورهاى خشک و کم باران قرار دارد. کمى باران در کنار پول نفت و در کنار استعمار و تهاجم فرهنگى بیگانگان و سوء مدیریت و حاکمان نالایق و فاسد مایه بدبختى گردید.
منطقه سوق الجیشى: ایران در منطقه‏اى قرار گرفته است که همه چشم طمع به آن دوخته‏اند. همان گونه که در دو عنوان «کمى باران» و «وجود ذخایر عظیم نفت و گاز» بیان داشت، این امتیاز در کنار حکومت‏هاى نالایق و سوء مدیریت و استعمار و تهاجم بیگانگان مایه بدبختى مى‏گردد، زیرا اگر ما به دیگران کارى نداشته باشیم، دیگران به جهت نفت و موقعیت ممتاز ایران به ما کار دارند. اگر مبتلا به سوء مدیریت و حاکمان نالایق و بى کفایت بشویم، همین موقعیت ممتاز موجب وسوسه دیگران مى‏شود.
همین امر سبب شد که بارها روسیه تزار و انگلیس بر ایران تاخت و تاز کنند و بسیارى از مناطق ایران را اشغال نمایند.
«پتر کبیر» در پى این بود که به آب‏هاى گرم جنوب برسد. بدین جهت در چند قرن گذشته مدام قدرت‏هاى روسیه، انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا در مورد ایران رقابت داشتند.
2 - 2 - عوامل و زمینه‏هاى انسانى، از جمله:
أ) عامل سیاسى، حکومت‏هاى استبدادى ما حاکمان نالایق و بى کفایت و سوء مدیریت. از پانصد سال پیش که عصر رنسانس آغاز شد و اروپائیان در پى توسعه قدم برداشتند، متأسفانه کشور ایران به جهت وجود حکومت‏هاى استبدادى ومدیران نالایق نتوانست در جهت توسعه قدم بردارد.
در دوره حکومت صفویه آن گاه که پرتغالى‏ها با ناوگان دریایى‏شان با بیش از ده هزار کیلومتر دریانوردى آفریقا را دور مى‏زنند و به جنوب ایران لشکرکشى مى‏کنند، در همین هنگام حاکمان نالایق و بى کفایت صفوى نمى‏دانستند که پرتغال در کجا قرار دارد.
آنان که بر کشور پهناور ایران (که بیش از ده برابر کشور پرتغال بود) فرمانروایى داشتند، نتوانستند خطر تهاجم بیگانگان را دفع نمایند. به جهت بى کفایتى حکومت‏ها منطقه سوق الجیشى جنوب ایران تا قبل از انقلاب اسلامى ایران به صورت مستقیم و غیر مستقیم در اختیار بیگانگان قرار داشت.
در سال 1625 م هیأتى رسمى از ایران عازم هلند شدند تا درخصوص مناسبات بازرگانى و دیپلماسى میان دو کشور رایزنى شود، هیچ یک از اعضاى این هیئت نه به زبان هلندى آشنایى داشتند و نه به هیچ زبان دیگر اروپایى!
در طول دو قرن فرمانروایى صفویان اگر چه کشور ایران از حاکمان نالایق برخوردار بود و کشور سیر نزولى را طى مى‏کرد. اما دست کم در زمینه‏هاى اقتصادى و تا حدودى اجتماعى، حاکمان صفوى موفق بودند و به پیشرفت هایى نایل گشتند اما در دوره بعد از صفویه همین دستاوردها به سرعت رو به زوال گذاشت. هجوم قبایل افغان، ظهور نادرشاه به همراه سال‏ها جنگ و کشورگشایى، کشمکش‏هاى پایان‏ناپذیر میان جانشینان نادر و مدعیان تاج و تخت بعد از او، رمق چندانى براى ایران بعد از صفوى بر جاى نگذاشته بود. بدبختى و عقب ماندگى ایرانیان در عصر حاکمان نالایق‏تر قاجار بیش‏تر شد.
به عنوان نمونه:
فتحعلى شاه قاجر از سرکنسول بریتانیا مى‏پرسد: چند متر زمین را باید گند تا به ینگه دنیا (آمریکا) رسید؟ سرکنسول که از این سخن بسى متحیر شده بود، در پاسخ گفت: ینگه دنیا از طریق کندن زمین نیست. شاه گفت: نماینده انگلیس اطلاعى ندارد. این سخن را قنسول عثمانى شخصاً به من گفت که با کندن زمین مى‏توان به ینگه دنیا رسید!
ب) عامل فرهنگى و خصلت‏هاى ایرانیان (معایب اخلاقى): با کمال تأسف میان ما ایرانیان تنبلى‏ها و راحت به دست آورده، افراط و تفریطها، دروغ و بى نظمى‏ها، بى سوادى، کبر و غرور وجود دارد.
ایرانیان از سابقه تمدنى بزرگ بهره‏مند هستند، که این پیشینه در بسیارى مایه غرور مى‏شود و به جاى این که با تلاش خود افتخار کسب نمایند، از آبروى نیاکانشان استفاده مى‏کنند و خود به تنبلى رو مى‏آورند و کار نمى‏کنند. «گوبینو» دیپلمات مشهور فرانسوى در کتاب «سه سال در ایران» درباره خلقیات ایرانیان مى‏نویسد: «فکر و ذهن هر ایرانى فقط متوجه این است که کارى را که وظیفه او است انجام ندهد
حالت تنبلى، از زیر کار در رفتن، بى نظمى، به مقرارت و قوانین مدنى بها ندادن، دروغ گفتن، مصرف گرایى و استقبال از کالاهاى خارجى دغلبازى (که برخى از آن به زرنگى یاد مى‏کنند) و مانند این‏ها یکى از علل عمده عقب افتادگى ما ایرانیان است.

پیامبران الهی در ایجاد تمدن های بشری چه نقشی داشتند؟

برای پاسخ لازم است به سه نکته اصلی بپردازیم: اول: تعریف تمدن، دوم: عناصر تمدن و سوم: نقش پیامبران در ایجاد تمدن های بشری.
تمدن:
تمدن را می توان به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می شود و جریان پیدا می کند.
در تمدن چهار رکن و عنصر اساسی را می توان تشخیص داد که عبارتند از: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی و کوشش در راه کسب معرفت و بسط هنر.
ظهور تمدن هنگامی امکان پذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد، چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به نو آوری و اختراع به کار می افتد و انسان خود را تسلیم غریزه ای می کند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق می دهد
پیامبران در پیدایش و رشد عناصر و مؤلفه های مهم مدنیت نقش بسیاری داشته اند.
هر پیامبری سعی داشته است عناصر تمدن را بر پایه هایی الهی بنا نهاده و در نتیجه تمدنی الهی، چیره بر تمدنی انسانی بیافریند. نگاهی گذرا به وضع احکام و قوانین و مقررات فردی و اجتماعی در هر یک از ادیان الهی این معنا را کاملاً بر ما معلوم می سازد. از باب نمونه به دستورهای دین مبین اسلام دربارة عناصر تمدن اشاره می کنیم:
1ـ آیه تألیف قلوب (آل عمران، آیة 103) «همگی به ریسمان الهی چنگ زده و متفرق نشویدو یاد بیاورید نعمت خداوند بر شما را آن گاه که دشمن هم بودید و خداوند قلب هایتان را به هم الفت داد و به برکت نعمت او برادر شدید و شما بر لبة پرتگاهی از آتش ایستاده بودید و خدا نجاتتان داد».
این آیه به روشنی بیان می کند که پیش از ظهور اسلام، مردمان شبه جزیره با یکدیگر در نزاع بوده و از جانب هم در امان نبودند، اما اسلام قلوب آنان را با یکدیگر مأنوس ساخت و امنیت و آسایش را برایش به ارمغان آورد. تعبیر قرآن از این وضع «ایستادن بر پرتگاه آتش و نجات یافتن از آن» است، زیرا تا امنیت در کار نباشد، زندگی انسان رو به کمال نمی نهد و هیچ تضمینی در تداوم عملی از انسان وجود ندارد...
2ـ آیات و روایات مربوط به امور اقتصادی و کسب و کار حلال:
• نهی از ربا خواری
• نهی از خوردن مال مردم
• منع کم فروشی
• نهی از کسب های حرام و استفاده از مال حرام
• عدالت در تقسیم بیت المال و تقسیم غنایم
• امر به پرداخت خمس و زکات
• دستور به انفاق و صدقات
• تأکید فراوان بر سنت وقف
• امر به یادگیری احکام معامله و تجارت، پیش از ورود به کار
• امر به ساده زیستی و نهی از تجمّل پرستی و زیاده خواهی
• تأکید بر مشاغل عام المنفعه مثل دامداری، کشاورزی، باغداری و سایر صنایع و فنون و ترجیح دادن آن ها بر کسب و کارهای ناشی از دلاّلی و واسطه گری.
این گوشه ای از اقدامات اقتصادی اسلام در عرصه تمدن است که دقت در آن نشانگر بسیاری از مطالب می تواند باشد.
3ـ سازمان سیاسی: اسلام دینی است که تشکیل حکومت را در رأس سایر کارها قرار داده است، چرا که می داند بدون حکومت، ضمانتی برای اجرای احکام وجود ندارد و حکومت فاسد ریشه تمامی فساد های خرد و کلان جامعه است.
از طرفی خطر دشمن، خطری کوچک نیست، زیرا دشمن از انواع راه ها و روش ها برای آسیب رساندن به اجتماع و فرد استفاده می کند: گاه حذف فرد به صورت ترور مطرح است، گاه تخریب یک تأسیسات اقتصادی یا امنیتی، گاه ایجاد نا امنی در داخل شهرهاست (شیوع سرقت، قتل، تجاوز و ...)، گاه مقابله فرهنگی است (شیوع خرافات، کتب و منشورات مبتذل، القای شبهات و پخش شایعات و ...)، گاهی تهاجم مسلحانه و نظامی است (کودتا و جنگ) و ... . برای مقابله با چنین آسیب هایی وجود یک نظام سیاسی آگاه، با سیاستمدارانی لایق از ضروریات است. هم چنین است مقابله با قانون شکنی ها و شکست حدودها توسط بعضی شهروندان که باید با آن به مبارزه برخاست.
مطالعه ای گذرا در ابواب جهاد و دفاع،حدود و تعزیرات، قضاوت و حکومت در اسلام، میزان تأکید این دین الهی را بر نقش نظام سیاسی در شکل گیری یک تمدن سالم در می یابیم.
4ـ سنن اخلاقی و کوشش در راه کسب معرفت و بسط هنر.
اگر در وجود هر یک از موارد پیش گفته در ادیان شک کنیم، در توصیه و تأکید ادیان بر بسط اخلاق و رشد علم و هنر نمی توان شک کرد. ادیان الهی مردم را همواره به تعقل و تدبّر و علم اندوزی و فراگیری دانش فرا خوانده اند. همة آن ها ارزش عالم را فوق ارزش جاهل دانسته و آن را ستوده اند. هم چنین بسیاری از دستورهای دینی مبتنی بر اخلاق و گرایش های اخلاقی است.
آنچه گفتیم گوشه ای است از نقش پیامبران در ساختن تمدن های بشری.
البته در این باره کتب فراوانی نوشته شده است که چنانچه مایل به مطالعه بیشتر در این باره باشید، می توانید به آن ها مراجعه کنید، از جمله:
• ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1: مشرق زمین گاهواره تمدن؛ سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران: 1365
• کمال الدین بخت آور، نقش ادیان در تکامل انسان، چاپ مشعل آزادی، تهران؛ 1348
• فخرالدین حجازی، نقش پیامبران در تمدن انسان، انتشارات بعثت، تهران: 1350